
بدهی بانکها به بانک مرکزی یکی از شاخصهای ملموس این ناترازی است. در پایان سال ۱۴۰۳ بدهی بانکها به بانک مرکزی رقمی معادل هزار و ۱۷۰ هزار میلیارد تومان ثبت شد که نسبت به سال قبل بیش از ۵۰ درصد افزایش داشته است. رشد چنین بدهیهایی باعث افزایش پایه پولی میشود که موتور اصلی رشد نقدینگی در اقتصاد است و نهایتاً سطح عمومی قیمتها را به حرکت وا میدارد.
نقدینگیای که از دل ترازنامه بانکها ایجاد میشود وقتی به سمت تولید نمیرود مستقیماً فشار تورمی را افزایش میدهد. آثار این روند در رشد قیمت مسکن، ارز، طلا و کالاهای اساسی بهوضوح دیده میشود و نتیجه آن کاهش قدرت خرید خانوارهاست. رشد نقدینگی و پایه پولی در سالهای اخیر شتاب گرفته و بخش مهمی از آن به عملکرد شبکه بانکی برمیگردد.
در بخش ترازنامهای یکی از مشکلات اصلی این است که بانکها بهجای تمرکز بر داراییهای مولد حجم بالایی از داراییهای راکد را در ترازنامه خود نگه داشتهاند. املاک مازاد، مطالبات مشکوکالوصول و داراییهای منجمد منابعی هستند که بهجای ورود به چرخه تولید قفل شدهاند و تصویر روشنی از عمق ناترازی ارائه میدهند. این داراییها نقدشوندگی پایینی دارند و توان بانکها را در بازپرداخت تعهدات جاری با محدودیت روبهرو میکنند.






