
به گزارش صنعت ساختمان، آذربایجان به اروپا؛
بسیم لاله – دبیر اقتصادی خبرگزاری برنا: اظهارات اخیر تام باراک، سفیر آمریکا در ترکیه، که در رویداد «خاورمیانه و آفریقا ۲۰۲۵» بیان شد، بار دیگر توجه تحلیلگران انرژی را به نقش ترکیه در نقشه جدید انتقال انرژی منطقه جلب کرده است. او تأکید کرد ایجاد یک کریدور انرژی مطمئن میان ترکیه و آذربایجان، و حتی میان سوریه و ترکیه، «میتواند بسیاری از چالشهای انرژی منطقه را حل کند» و مسیر خزر تا مدیترانه را به شریان حیاتی انرژی تبدیل سازد.
این سخنان نه فقط بیانگر نگاه واشنگتن به آینده انرژی منطقه است، بلکه مهر تأییدی بر جایگاهی است که ترکیه و آذربایجان طی دهه اخیر با اتکا به پروژههای زیرساختی بزرگ به دست آوردهاند؛ جایگاهی که برای ایران نهتنها فرصت ایجاد نکرده، بلکه تهدیدات جدیدی را نیز به همراه داشته است. تمام این اظهارات و نقشه استراتژیک از دخالت ترامپ در صلح آذربایجان _ ارمنستان شروع شد و پس از آن ایجاد دالان زنگزور که آخرین مانع از انتقال گاز از آذربایجان به ترکیه یعنی گذر از مرز ارمنستان و ایران که حالا به کریدور ترامپ نامگذاری شده است و از چند ماه قبل پیمانکارهای آمریکایی سرگرم ساخت و ساز در این منطقه هستند. یعنی در مرزهای شمالی ایران
صعود آذربایجان به جمع بازیگران اصلی گاز اروپا
آذربایجان سالهاست مسیر بلندپروازانهای برای ورود پایدار و گسترده به بازار اروپا در پیش گرفته است. کریدور گازی جنوب (Southern Gas Corridor) شامل سه خط لوله اصلی SCP، TANAP و TAP اکنون به ستون فقرات صادرات گاز این کشور تبدیل شده است.
این شبکه که گاز میدان شاهدنیز را از دریای خزر به ترکیه و سپس اروپا منتقل میکند، در حال حاضر به بیش از ده کشور اروپایی گاز میرساند؛ از ایتالیا و یونان گرفته تا بلغارستان، مجارستان و رومانی.
افزایش حجم صادرات در دو سال اخیر چشمگیر بوده؛ بهگونهای که مجموع صادرات گاز آذربایجان به اروپا تنها در سال گذشته میلادی از مرز ۱۲ میلیارد مترمکعب عبور کرد و برنامهریزیها برای رسیدن به ۲۰ میلیارد مترمکعب در سالهای آینده در جریان است. این یعنی باکو بهسرعت در حال تثبیت نقش خود بهعنوان یکی از تأمینکنندگان مهم گاز اتحادیه اروپاست؛ آن هم در فضایی که اروپا به دنبال جایگزینسازی منابع گازی غیرروسی بوده و ترکیه بهعنوان نقطه اتصال اصلی این کریدور عمل میکند.
ترکیه؛ هاب آینده انرژی شرق_غرب
ترکیه با استراتژی مشخص، در حال تبدیلشدن از یک واردکننده صرف گاز به «هاب انرژی» منطقه است. آنکارا علاوه بر بهرهگیری از گاز آذربایجان، با تقویت واردات LNG، قراردادهای گازی متنوع و توسعه ذخیرهسازی زیرزمینی، ساختاری ایجاد کرده که کنترل مسیر عبور گاز خزر به اروپا را عملاً در دست آن میگذارد.
قرار گرفتن در موقعیت جغرافیایی کلیدی، برخورداری از خطوط لوله گسترده و حمایت سیاسی آمریکا و اروپا، ترکیه را به حلقهای جدی در امنیت انرژی اروپا تبدیل کرده است. اکنون هر چه حجم صادرات گاز آذربایجان بیشتر شود، نقش ترکیه نیز قدرتمندتر خواهد شد و این یعنی سهم و نفوذ ایران کمتر میشود.
پیامدهای منفی این روند برای ایران؛ حذف تدریجی از معادلات گازی منطقه
۱. از دست رفتن فرصت تاریخی ورود به بازار اروپا
ایران با داشتن دومین ذخایر بزرگ گاز جهان، منطقیترین گزینه برای تأمین بخشی از نیاز گازی اروپا بود. اما تحریمها، کمبود سرمایهگذاری، نبود زیرساخت صادراتی و اختلافات دیپلماتیک باعث شد این فرصت طلایی بهطور کامل از دست برود. اکنون اروپا نیاز فوری خود را از طریق آذربایجان، نروژ، LNG و حتی گاز تولیدی در داخل اتحادیه اروپا تأمین میکند.
با تثبیت مسیر آذربایجان_ترکیه، ایران عملاً آخرین شانس خود برای حضور در بازار اروپایی را از دست میدهد.
۲. کاهش انگیزه اروپا برای مذاکره با ایران
اروپا زمانی بهدنبال ایجاد «تنوع» در منابع انرژی بود و ایران یکی از گزینههای بالقوه روی میز. اما وقتی یک مسیر جایگزین پایدار و کمهزینه (نسبت به گزینه ایران) ایجاد شده، نیاز برای مذاکره با ایران تحت هر شرایطی کاهش مییابد. اروپا نیازی نمیبیند برای تأمین انرژی خود وارد توافقهای پرریسک با ایران شود.
۳. حذف ایران از مسیر ترانزیت انرژی
حتی اگر امکان صادرات مستقیم گاز به اروپا وجود نداشت، ایران میتوانست از موقعیت جغرافیایی خود برای ترانزیت گاز آسیای مرکزی یا خزر به اروپا استفاده کند. اما اکنون این نقش بهطور کامل به ترکیه و آذربایجان سپرده شده است.
به بیان دیگر، مسیری که میتوانست ایران را به بازیگر ترانزیتی مهمی تبدیل کند، حالا بهطور کامل به خارج از مرزهای ایران منتقل شده است.
۴. تقویت رقیب منطقهای در کنار مرزهای شمالی ایران
رشد اقتصادی آذربایجان از محل صادرات گاز نه تنها جایگاه این کشور را تقویت میکند، بلکه وزن سیاسی آن در قفقاز جنوبی را نیز افزایش میدهد؛ آنهم در شرایطی که روابط تهران–باکو در سالهای اخیر پرتنش بوده است. این شرایط قدرت چانهزنی آذربایجان را بالا میبرد و ایران را در معادلات قفقاز در حاشیه قرار میدهد.
۵. خطر تثبیت دائمی نقش ترکیه در کنار زدن ایران
ترکیه بیشترین منفعت را از این روند میبرد. با تبدیلشدن به هاب انرژی شرق_غرب، آنکارا میتواند نقش تعیینکنندهای در امنیت انرژی اروپا ایفا کند. این یعنی نفوذ ژئوپلتیکی ترکیه در خاورمیانه، قفقاز و حتی بالکان افزایش یافته و ایران یکی از مهمترین برگهای راهبردی خود، یعنی انرژی را در رقابت منطقهای از دست میدهد.
محدودیتهای پیش روی آذربایجان؛ اما نه به نفع ایران
البته مسیر آذربایجان نیز بدون چالش نیست؛ توسعه میدانهای جدید، نیاز به سرمایهگذاری سنگین برای افزایش ظرفیت TANAP و TAP، تردید اروپا نسبت به قراردادهای بلندمدت گازی، و سیاستهای زیستمحیطی سختگیرانه اتحادیه اروپا میتواند سرعت رشد صادرات گاز این کشور را کاهش دهد. اما نکته مهم این است که این چالشها لزوماً فرصتی برای ایران ایجاد نمیکند؛ زیرا ایران فاقد زیرساخت، توافقهای سیاسی و سرمایهگذاران لازم برای ورود به بازار اروپا است.
ایران چه باید بکند؟
کارشناسان معتقدند برای جلوگیری از حذف کامل، ایران باید یک «بازنگری استراتژیک» انجام دهد:
۱. اولویت دادن به توسعه میدانهای مشترک گازی و کاهش مصرف داخلی
۲. احیای دیپلماسی انرژی با همسایگان، خصوصاً ترکیه و عراق
۳. سرمایهگذاری در LNG کوچکمقیاس و توسعه خطوط صادرات منطقهای
۴. کاهش اتکای سیاست خارجی به درآمدهای نفت و گاز و ایجاد تنوع اقتصادی.
اما تا زمانی که این تحولات رخ ندهد، آذربایجان و ترکیه با سرعت بالا مسیر خود را تثبیت خواهند کرد و ایران تنها نظارهگر خواهد بود.
تغییرات اساسی برای جلوگیری از حذف معادلات گازی
اظهارات تام باراک درباره «افقهای جدید» در کریدور انرژی ترکیه_آذربایجان تنها یک جمله دیپلماتیک نیست؛ این سخنان تصویری روشن از آینده ترسیم میکند؛ آیندهای که در آن ترکیه به هاب اصلی انرژی و آذربایجان به یکی از تأمینکنندگان کلیدی گاز اروپا تبدیل میشود.
در مقابل، ایران با وجود ذخایر عظیم گازی در معرض خطر حذف کامل از نقشه انرژی اروپا و کاهش نقش ژئوپلتیکی در منطقه قرار گرفته است. این روند اگر با تغییرات اساسی در راهبرد انرژی کشور همراه نشود، میتواند یکی از مهمترین فرصتهای تاریخی ایران در حوزه انرژی را برای همیشه از بین ببرد.
انتهای پیام/







